Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3462 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
preset
U
تنظیم چیزی در ابتدا
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
to let rip
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to obtain something
U
گرفتن چیزی
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to bring something
U
گرفتن چیزی
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
grips
U
محکم گرفتن چیزی
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
grip
U
محکم گرفتن چیزی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
beginning
U
ابتدا
to start with
U
در ابتدا
earliest
U
در ابتدا
beginnings
U
ابتدا
de novo
U
از ابتدا
at the outset
U
در ابتدا
from scratch
<idiom>
U
از ابتدا
initio
U
در ابتدا
at the start
U
در ابتدا
outset
U
ابتدا
early
U
در ابتدا
at first
U
در ابتدا
initial
U
اولین یا در ابتدا
initialed
U
اولین یا در ابتدا
initialing
U
اولین یا در ابتدا
initialling
U
اولین یا در ابتدا
initials
U
اولین یا در ابتدا
initialled
U
اولین یا در ابتدا
uppermost
U
از اغاز از ابتدا
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
redone
U
شروع مجدد از ابتدا
originally
U
دراغاز کار در ابتدا
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
redoing
U
شروع مجدد از ابتدا
redoes
U
شروع مجدد از ابتدا
redo
U
شروع مجدد از ابتدا
redid
U
شروع مجدد از ابتدا
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
stacks
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
stacked
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
stack
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
boundaries
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundary
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
flash in the pan
<idiom>
U
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
nuncupative will
U
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
form
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
frontward
U
جلوی
forwarded
U
جلوی گستاخ
forward
U
جلوی گستاخ
fore
U
جلوی درجلو
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
sincipital
U
واقع در جلوی سر
in the way
U
جلوی راه
prior
U
پیشین جلوی
fore
U
جلوی قایق
at the fore
U
در جلوی کشتی
decked
U
سکوی جلوی تانک
decks
U
سکوی جلوی تانک
deck
U
سکوی جلوی تانک
bows
U
قسمت جلوی قایق
bowing
U
قسمت جلوی قایق
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
bow
U
قسمت جلوی قایق
camber
U
انحنای جلوی اسکی
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
bowed
U
قسمت جلوی قایق
foresheets
U
فضای جلوی قایق
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
forward area
U
منطقه جلوی رزم
prowords
U
کلمات جلوی جملات
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
anticum
U
جرز جلوی معبد
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
head sail
U
بادبان جلوی دکل
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
desktop
U
ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
Recent search history
Forum search
2
New Format
1
چیزی که عوض داره گله نداره
1
pedal pamping
1
گج
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
confinement factor
1
She ferreted in her handbag and found nothing.
2
از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2
از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1
دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com